شاید بدانید که آپاندیسیت (یا به انگلیسی Appendicitis)، به التهاب آپاندیس ( که در انتهای روده بزرگ قرار دارد) گفته می شود. این مسئله یکی از شایعترین مشکلات در ناحیه شکم است که به حراجی اورژانسی نیاز دارد. در این مطلب می خواهیم به بررسی علامت های این مشکل مخصوصاً در زنان بپردازیم:
علائم رایج این مشکل فقط در نیمی از افراد مبتلا به آپاندیسیت بروز پیدا میکند که شامل حالت تهوع، استفراغ، تب و درد است. در حالی که آپاندیسیت در میان مردان کمی بیشتر نسبت به زنان اتفاق میافتد، اما تشخیص آن می تواند در میان زنان سختتر باشد.
آپاندیسیت معمولا با تب خفیفی همراه است، اما برخی افراد اصلا در این حالت تب نمی کنند. یکی از مطالعات منتشرشده در Academic Emergency Medicine نشان میدهد که وقتی حرارت بدن از 37.2 درجه سانتی گراد بیشتر شود، می تواند نشاندهنده این باشد که فرد به آپاندیسیت مبتلا است. البته اگر حرارت بدن هم کمتر از این میزان باشد، باز هم احتمال ابتلا به آپاندیسیت وجود دارد. از طرف دیگر، برخی افراد مبتلا به آپاندیسیت با تبهای شدیدتری مواجه می شوند که احتمال آن خصوصا در صورت پاره شدن آپاندیس بیشتر است.
از دست دادن اشتها نیز یکی از نشانه های بسیار رایج آپاندیسیت است. وقتی که روند انسداد و التهاب آپاندیس بدتر می شود، فرد احتمالا بابی اشتهایی و حالت تهوع مواجه می گردد. احتمال استفراغ هم وجود دارد، اما معمولا در گروه علائم اصلی قرار نمی گیرد. البته این احتمال هم وجود دارد که آپاندیسیت با یبوست و اسهال همراه شود.
شروع آپاندیس (التهاب و عفونت آپاندیس) علائم کمی دارد. درد در وسط شکم است و گاهی کم و زیاد میشود. در این مرحله بیمار بیاشتهاست، ولی میتواند کارهایش را انجام دهد.
پس از چند ساعت درد شدیدترشده و به تدریج بیشترین شدت درد در قسمت پایینی و راست شکم احساس خواهد شد. در این مرحله تهوع ایجاد میشود، ولی استفراغ چندانی وجود ندارد.
گرچه آپاندیسیت در همه سنین شایع است، ولی در نوجوانی بیشترین شیوع را دارد و از هر هزار نوجوان، دو نفر را در سال مبتلا میکند.
علت این بیماری، بستهشدن لوله باریک داخل زائده آپاندیس است که میتواند به التهاب و تورم این زائده منتهیشده و موجب عفونت شود.
برخی افراد تصور میکنند که آنتی بیوتیک ها میتوانند التهاب آپاندیس را درمان کنند. اما در واقع آپاندیس فقط با جراحی درمان میشود و آنتی بیوتیک ها نیز در بهبودی فرد بیمار، پس از جراحی موثرند.
تنها راه درمان آپاندیسیت، عمل جراحی و درآوردن فوری آپاندیس است. جراحی سریع خطر پاره شدن آپاندیس را کاهش میدهد
نکته مهم در مورد آپاندیس این است که باید از بیماریهای مشابه افتراق داده شود. بر خلاف تصوراتی که به تازگی ایجاد شده، معاینه و سیر بیماری مهمترین راه این افتراق است و سونوگرافی گرچه کمککننده است، ولی اگر بخواهیم جای معاینه و مصاحبه پزشک و بیمار را بگیرد بسیار گمراهکننده خواهد بود. با چند مثال این موضوع روشنتر خواهد شد:
1-بیماری که درد در قسمت پایینی و راست شکم دارد، ولی چند روز متوالی این درد را داشته است به احتمال زیاد مبتلا به آپاندیسیت نیست، زیرا آپاندیس در مدت کوتاهی ـ حداکثر 48 ساعت ـ به طول انجامیده و اگر جراحی نشود سیر بدی پیدا میکند. چنین دردهایی میتواند نتیجه عفونتهای لگنی در خانمها باشد یا در اثر بیماریهای التهابی روده مثل کرون ایجاد شده باشد.
2- تب ملایمی در سیر بیماری ایجاد میشود، ولی تب شدید که بیشتر از 5/38 درجه باشد میتواند نشانه یکبیماری عفونی مثل آبسههای شکمی باشد.
3- پرسیدن زمان شروع آخرین عادت ماهیانه در زنان بسیار مهم است. حاملگی خارج رحمی گاهی علائمی دقیقا شبیه آپاندیس خواهد داشت و تاخیر عادت ماهیانه میتواند آن را مشخص کند.
4- در دختران جوان، اواسط دوره عادت ماهیانه یعنی حدود دو هفته بعد از تاریخ آخرین عادت، ممکن است در محل تخمدان راست یعنی دقیقا جای آپاندیس، دردی مشابه آپاندیسیت ایجاد شود. این درد ساعاتی بعد برطرف شده، ولی ماه بعد تکرار میشود و این نکته مهمی در افتراق خواهد بود.
5- علاوه بر معاینه و شرح حال، آزمایش خون و ادرار هم به تشخیص کمک میکند. آپاندیس آزمایش ادرار باعث میشود بیماری هایی مثل سنگ کلیه و عفونتهای ادراری که میتواند علائم آپاندیسیت را تقلید کند، تشخیص داده شود.
سنگ کلیه باعث میشود خون در ادرار ظاهر شود و عفونت ادراری هم باعث ظهور گلبولهای سفید و باکتری فراوان در ادرار میشود.
علل عفونت آپاندیس
علل انسداد مجرای آپاندیس ممکن است این موارد باشند:
* به وسیله مواد مدفوعی، انگل ها و یا رشد بیش از حد سلول های دهانه آپاندیس
* بزرگ شدن بافت لنفاوی دیواره آپاندیس در اثر عفونت در دستگاه گوارش یا در نقاط دیگر بدن
* بیماری های التهابی روده مانند کرون و کولیت اولسروز (کولیت زخمی)
* وارد شدن آسیب و ضربه به شکم
خطرات عفونت آپاندیس
آپاندیس متورمی که پر از مایع و چرک است، ممکن است خونرسانی را متوقف کند. با توقف خونرسانی دیوارهی آپاندیس ضعیف میشود و برخی اوقات پاره میشود.
با پاره شدن آپاندیس، چرک در شکم منتشر میشود و ممکن است حفرهی شکم را عفونی کند و یا آبسهی شکمی ایجاد کند
در برخی بیماران مانند بچهها، سیر ایجاد آن سریع است و از زمان ایجاد درد و سوراخ شدن آپاندیسیت چند ساعت بیشتر طول نمیکشد.
تشخیص بیماری در افراد مسن و زنان باردار نیز مشکل تر است.
تشخیص آپاندیس بیشتر بالینی است و در صورتی که علایم واضح باشند ممکن است پزشک تصمیم به جراحی فوری بگیرد، زیرا در صورت تاخیر، خطر پارگی آپاندیس افزایش مییابد.
در صورت نیاز پزشک برای تشخیص از آزمایش خون و شمارش گلبول های سفید، عکس رادیوگرافی، سونوگرافی و حتی لاپاروسکوپی استفاده میکند.
صدمه به عصب چشم ناشی از نرسیدن خون کافی،و گاهی اوقات بعلت “سکته مغزی” عصب بینایی دچار آسیب می شود. نوروپاتی ایسکمیک نوری از عصب بینایی اغلب در افراد بالای 55 سال رخ می دهد و باعث می شود در عصب بینایی اختلالاتی بوجود بیاید
عصب بینایی (به انگلیسی: Optic nerve) دومین اعصاب مغزی است. از دیدگاه بافت شناسی، لایه هشتم شبکیه معادل لایه سلولهای گانگلیون است. لایه سلولهای گانگلیونی، حاوی جسم سلولی گانگلیونی است.آکسون این سلولها که در لایه نهم شبکیه قرار دارند، عصب بینایی یا عصب اپتیک را میسارند.
مسیر بینایی
سلولهای استوانه و مخروط شبکیه از راه عصبهای دوقطبی به سلولهای گانگلیونی رسیده و پس از آن عصب بینایی شکل گرفته، وارد فضای کرانیکال شده و در تماس با سلا تورسیکا به طرف نواحی فوقانی مغز و یا قسمتهای پایین تر مغز است. یک عصب بینایی حاوی حدود یک میلیون آکسون است. فیبرهای نیمه بینی از هر دو شبکیه، در ناحیه کیاسمای بینایی(Optic chiasma) تقاطع میکنند و به طرف مقابل میروند و به فیبرهای نیمه گیجگاهی(تمپورال) همان طرف میپیوندند و بدین ترتیب، راه بینایی(Optic tract) را در هر طرف ایجاد میکنند. نسبت رشتههای متقاطع به غیرمتقاطع، 53 به 47 بوده و تعداد سلولهای گانگلیونی نیمه بینی(نازال) شبکیه بیشتر است
اکثر فیبرهای راه بینایی(حدود 90%) جهت انتقال پیامها به قشر بینایی، ابتدا وارد هسته زانویی خارجی تالاموس میگردند. بقیه فیبرها به بخشهای پایین تر مغز وارد میشوند.
قشر بینایی
دو ناحیه قشری بینایی وجود دارد که عبارتنداز:
قشر بینایی اولیه. این قسمت معادل ناحیه 17 برودمن است که در لوب پس سری(Occipital lobe) مغز قرار دارد. قشر بینایی اولیه، قشر کالکارین نیز نامیده میشود. توانایی دستگاه بینایی برای کشف و تشخیص سازمان فضایی منظره بینایی یعنی کشف شکل اشیاء، درخشندگی قسمتها ی انفرادی آنها، سایه روشن و غیره بستگی به عمل قشر بینایی اولیه دارد برداشتن این ناحیه باعث عصب چشم ازبین رفتن دید خودآگاه در فرد میشود.
قشر بینایی ارتباطی(ثانویه). این قسمت مغز معادل نواحی 18 و 19 برودمن بوده که در تشخیص اشیاء و رنگ نقش دارند. انهدام نواحی 18 و 19 برودمن، به طورعموم درک شکل اشیاء، اندازه اشیاء و مفهوم آنها را مشکل میسازد
یک فوق تخصص گلوکوم (آب سیاه) با اشاره به نقص دانش بشری در پیشگیری از مرگ سلولهای عصب بینایی در بیماری آب سیاه گفت: در آب سیاه بر اثر نخستین آسیب وارده به عصب بینایی، محیط سمی شده و سم تولید شده مرگ سلولهای بعدی را موجب میشود.با بیان اینکه هنوز علم پزشکی نتوانسته راهی برای سالم نگهداشتن سلولهای عصب بینایی در محیط سمی ایجاد کند از این موضوع به عنوان یکی از پیچیدگیهای دانش بشری یاد و اظهار کرد: در بیماری آب سیاه بر اثر تولید سم، پدیده مرگ خود به خودی سلولی رخ میدهد (مشابه بیماری آلزایمر و پارکینسون).
همه چشم پزشکان توانایی و مهارت تشخیص بیماری آب سیاه را از طریق اندازهگیری فشار مایع داخل چشم و معاینه ته چشم را دارند، در صورت لزوم و در مراحل بعدی استفاده از وسایل تخصصی تشخیصی و مشاوره با افراد ماهر (فوق تخصص) توصیه میشود.
گلوکوم با بیان اینکه افرادی با سابقه وجود آب سیاه در اعضای خانواده باید مراجعه زودتری برای ارزیابیهای اولیه داشته باشند، افزود: افرادی با نزدیک یا دوربینی شدید و حتی همراهی برخی از بیماریها نظیر دیابت، شانس گرفتاری چشم به آب سیاه را بیشتر میکند.
استفاده از داروهایی نظیر کورتون با افزایش فشار مایع داخل چشم همراه است، سابقه هرگونه ضربه و تروما به چشم چه غیر قابل پیش بینی و چه بر اثر جراحیهای برنامه ریزی شده، شانس ابتلا را افزایش میدهد.
اگرچه سن از فاکتورهای مهم ابتلا به آب سیاه به شمار میآید اما احتمال ابتلا در هر سنی حتی نوزادی وجود دارد. با این حال، انجام معاینات دورهای منظم برای شناخت زودهنگام بیماری پس از 40 سال توصیه میشود.
این بدان معناست که آسیبی که بر اثر افزایش فشار داخل چشم به رشته سلولهای بینایی وارد میشود، امکان بازسازی و تجدید زندگی دوباره را ندارد و اصطلاحا پدیدهای به نام «مرگ سلولی» را به همراه دارد.
ضرورت شناخت زودهنگام آب سیاه برای کاهش شدت آسیبهای وارده گفت: در مراحل پیشرفته بیماری عصب چشم ، درمان اثربخشی وجود ندارد.
وی از معایب این بیماری را آغاز بیعلامت و بدون نشانه آن برشمرد و افزود: از این رو بیماری در محیطی خاموش پیشرفت میکند. بنابراین بیماری آب سیاه به دزد خاموش معروف است.
التهاب عصب اپتیک و سرعصب در داخل چشم میباشد که شایعترین علت آن میلین زدایی عصب است. نوریت اپتیک یکی ازشایعترین بیماری های درگیر کننده عصب چشم است که اغلب به صورت حاد ظاهر میشود. درواقع شکل ابتدایی بیماری MS می باشد اما بسیاری از نوریت اپتیکی ها هرگز به MS دچار نمی شوند.
اولین علامت این بیماری کاهش دید است که اغلب به سرعت وطی چندساعت گاهی چندروز رخ می دهد، این کاهش دید گاه به حدی شدید است که بیمارفقط توانایی درک نور را دارد ضمن اینکه بیماری، اغلب یک چشم را درگیر می کند.علائم این بیماری به طور معمول شامل ، کاهش حدت بینایی ، کاهش حساسیت کانتراست ، اختلال دید رنگ و اختلال میدان بینایی است و ممکن است در حرکات چشم درد داشته باشد.
علت درست التهاب عصب باصره معلوم نیست، اما اعتقاد بر این است که وقتی التهاب عصب باصره ایجاد میشود که دستگاه ایمنی به اشتباه مادهی پوشاننده (میلین) عصب باصره را هدف گیرد و التهاب و صدمهی میلین ایجاد گردد. به طورطبیعی، میلین به سیر سریع تکانههای الکتریکی در طول عصب باصره از چشم به مغز کمک میکند. در مغز، تکانههای الکتریکی به اطلاعات دیداری تبدیل میشوند. التهاب عصب باصره این جریان را دچار اختلال میکند و بر بینایی تأثیرمیگذارد. هنوز معلوم نیست چه عللی سبب میشود تا دستگاه ایمنی، میلین را هدف بگیرد.
نوریت اپتیک به طور معمول افراد جوان را مبتلا می کند و در زنان شایع تر است. درگیری به صورت افت دید تحت حاد بروز می نماید که در اکثر افراد با درد اطراف چشم به ویژه هنگام حرکت چشم همراه است. در دوسوم موارد عصب بینایی قبل از ورود به چشم درگیر می شود و نمای سر عصب بینایی در این موارد طبیعی است. دید مرکزی اغلب مختل می گردد و نقص نسبی آوران مردمک (RAPD) (Relative afferent papillary defect ) و اختلال دید رنگی وجود دارد، سر درد یکی دیگر از این علائم است.
عوامل خطرساز التهاب عصب باصره ناشی از نابسامانیهای خود ایمنی شامل است بر:
التهاب عصب چشم باصره ممکن است در هر سنی بروز کند ولی در غالب موارد جوانان 20 تا 40 ساله را مبتلا میکند. سن متوسط شروع این بیماری حدود 30 سالگی است.
احتمال دچار شدن خانمها به التهاب عصب باصره، بیش از 2 برابر آقایان است.
التهاب عصب باصره در سفیدپوستان شایعتر است.
موتاسیونهای ژنتیک
بعضی موتاسیونهای ژنتیک ممکن است سبب افزایش احتمال ایجاد التهاب عصب باصره یا اسکلروز مولتیپل شوند.
نوریت اپتیک ، ممکن است ناشی از علل گوناگون باشد :
بیماریهائی که باعث از بین رفتن غلاف میلین طبیعی عصب شده:
بیماری ام اس-بیماری نادر devicیا همان نورومیلیت اپتیکا(NMO)- بی دلیل .
عفونتها:
زونا-سیفلیس-سل cryptococcosis-cytomegalovirus
بیماریهایی که روی عصب بینائی یا همان اپتیک ایجاد گره(granoloma) میکنند:
سارکوئیدوز- بی دلیل
مسائل دخالت ایمنی بدن:
پس از سرخجه- بدنبال اوریون- بدنبال آبله- بدنبال انفلوآنزا- infectious mononucleosis –.
پس از واکسیناسیون acuye disseminated encephalomyelitis- بیماری ملتهب شدن تمام اعصاب عصب چشم بدن که گیلن باره نام داره- لوپوس- التهاب دور چشمی- بیماری های چشمی-بیماریهای سینوس بینی مثل mucormycosis-.
بیماریهای فشار داخل مغزی مثل.. مننژیت و انسفالیت.
آسیب عصب باصره.
به دنبال رویداد التهاب عصب باصره، بسیاری افراد دچار آسیب عصب باصره میشوند ولی ممکن است هیچ نشانهای در نتیجهی این آسیب وجود نداشته باشد.
کاهش تیزی دید.
بسیاری از افراد ظرف چند ماه قدرت دید طبیعی یا نزدیک به طبیعی را باز مییابند ولی در بعضی دیگر، حتی پس از بهبود التهاب عصب باصره، حالت از بین رفتن دید باقی میماند.
داروهای استروئیدی مورد استفاده در درمان التهاب عصب باصره موجب وارد آمدن فشار بر دستگاه ایمنی میشود و سبب میگردد تا بدن نسبت به عفونت حساستر شود. استفادهی درازمدت از استروئیدها ممکن است به نازک شدن استخوانها بیانجامد (پوکی استخوان).
التهاب عصب باصره معمولاً خود به خود بهتر میشود. در بعضی موارد،برای درمان التهاب عصب باصره از داروهای استروئیدی استفاده میشود زیرا مصرف این داروها به کاهش التهاب عصب باصره کمک میکند. عوارض جانبی ناشی از درمان با استروئیدها عبارت است از کاهش وزن، تغییرات خلق، ناراحتی معده و بیخوابی. درصورتی که از استروئیدها استفاده شود، درمان ممکناست شامل موارد زیر باشد:
استروئیدهای داخل وریدی.
ممکن است چند روزی، درمان با تجویز داخل وریدی استروئیدها انجام گردد. درمان با استروئید عصب چشم داخل وریدی ممکن است سبب تسریع بهبودی دید شود ولی به نظر نمیرسد بر وسعت غایی و گسترهی کامل دید از دست رفته تاثیر بگذارد.
استروئیدهای خوراکی.
بعد از درمان با استروئید داخل وریدی، ممکناست پزشک یک استروئید خوراکی بهنام پردنیزون Prednisone به مدت حدود 2 هفته تجویز نماید.
بیشتر ما در مورد این گروه خونی اصلا اطلاعی نداریم. گروه خونی بمبئی به این نام رایج است، چون برای اولین بار در شهر بمبئی (Mumbai) کشف شده است. این گروه معمولا با گروه خونی O اشتباه گرفته میشود و بارها به دلیل کمبود امکانات لازم در بانک خون، شناخته نشده است. گروه خونی بمبئی با گروه خونی O به دلیل کمبود آنتی ژن H در گویچههای قرمز خون، متفاوت است. بمبئی میتواند Rh مثبت یا Rh منفی باشد؛ و یکی از نادرترین گروههای خونی در هند و همچنین جهان است.
یک نفر از هر 17600 نفر در هند و یا یک نفر از هر 25 هزار نفر در جهان دارای این گروه خونی است. هندیها خیلی خوش شانس هستند زیرا فراوانی این گروه در آن ناحیه بیشتر از کل جهان است.
اعتقاد بر این است که این گروه خونی ناشی از جهش ژنی در بین جمعیت هندو است و به آرامی در سراسر جهان پخش شده است. شهری مانند بمبئی تنها 35 الی 40 اهداکنند? خون با این گروه خونی دارد. در مجموع 179 نفر در هند دارای گروه خونی بمبئی هستند.
گروه خونی بمبئی چیست؟
برای آشنایی بیشتر با گروه خونی بمبئی، ابتدا باید جزئیات گروه خونی را درک کنیم.
هنگامی که ما میگوییم کسی گروه خونی A دارد به این معنی است که آنتی ژن نوع A و آنتیبادی B در خون او وجود دارد. افراد با گروه خونی AB هر دو آنتی ژن A و B را در خون خود دارند و هیچگونه آنتی بادی ندارند. افراد با گروه خونی O فقط آنتی بادی A و B را دارند و هیچگونه آنتیژنی ندارند.
با این حال، آنچه که به طور کلی شناخته شده نیست این است که همه این گروهها دارای آنتی ژن H نیز هستند. تعداد کمی از افراد وجود دارند که آنتی ژن H را نیز در خون خود ندارند. در عوض آنتیبادی H را دارند که به هیچ عنوان خون دیگری نمیتواند به آنها انتقال داده شود.
چرا افراد گروه بمبئی به طور کلی به عنوان گروه O شناخته میشوند؟
در برگ? نتیج? بیشتر مراکزی که آزمایش خون انجام میدهند، تنها وجود و عدم وجود آنتیژن AB و Rh درخون آزمایش میشود. از آنجایی که گروه خونی بمبئی نه آنتیژن A و نه آنتی ژن B را دارد، معمولا به عنوان گروه خونی O خوانده میشود. بمبئی تنها زمانی شناخته میشود که یک تست خاص برای آنتی ژن H انجام شود، و نتیجه بین گروه خونی O و بمبئی متفاوت باشد.
اگر به گروه خونی بمبئی نیاز داشته باشید چه باید بکنید؟
چه باید کرد وقتی که میدانیم که گروه خونی بمبئی برای یکی از آشنایانمان مورد نیاز است؟ آیا باید آنها را رها کرده و فرد را به سرنوشت خود بسپاریم؟ یا میتوانیم کاری انجام دهیم؟
با دنبال کردن این مراحل میتوان جستوجویی برای گروه خونی بمبئی ترتیب داد.
1. برای تمام اعضای خانواده و بستگان بیمار آزمایش خون انجام دهید. این احتمال وجود دارد که یکی یا فامیل دیگری این گروه را داشته باشد.
2. درخواستهای مورد نیاز را در روزنامههای پیشنهادی قرار دهید.
3. برای گرفتن خون از شهرهای دیگر حاضر باشید.
4. موثرترین راه بازدید از تمام بانکهای خون منطقه و همچنین شهرهای بزرگ همسایه است. معمولا بانکهای خون لیست زیادی از اهداکنندگان را دارند که تا آن تاریخ در بانک، خون اهدا کردهاند. از این لیست بزرگ، 1 یا 2 مورد ممکن است گروه خون بمبئی باشد.
5. بررسی کنید که آیا واحدی در مرکز گروه خونی بمبئنی در دسترس است. همچنین یک درخواست خون برای این مرکز ارسال کنید. در برخی موارد یک داوطلب با شما تماس گرفته و به شما کمک میکند. (روش بینالمللی)
اگر گروه خونی بمبئی دارید چطور؟
تا حدودی ممکن است از چنین اضطراری جلوگیری شود. هم? ما باید گروه خون خودمان را بدانیم و در صورت دریافت نتیج? O، اطمینان حاصل کنیم که این گروه خون بمبی نیست. میتوان این کار را با انجام گروه خونی خود در بیمارستان استاندارد یا بانک خون استاندارد انجام داد. فردی با این گروه نادر باید همیشه محتاط و هشیار باشد.